کد مطلب:276918 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

نکته هایی از روایت اصبغ بن نباته
این خطبه كه درباره ی فتنه ی مشرق و برخی از علائم ظهور حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه - از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده، و اصبغ بن نباته آن را روایت كرده است و ما هم نسخه های مختلفی را از این خطبه نقل نمودیم، خطبه ی بسیار دقیق و پرمعنایی است كه امیرالمؤمنین علیه السلام كلماتی سخت و پیچیده و جملاتی عجیب در آن بكار برده است كه فهم بسیاری از جملات آن به كتاب لغت و احاطه ی كامل به دستور زبان عربی و ادبیات عرب نیاز دارد، و در آن نكات جالب و ارزنده ای نهفته است كه نیاز به توضیح دارد، و از اینرو ما آنچه را كه با فهم قاصر خود از این خطبه درك كرده ایم، برای پی



[ صفحه 253]



بردن بمعانی پرمغز آن خطبه ی طولانی توضیح می دهیم.

الف: در این خطبه علی علیه السلام به مردم فرموده است: پیش از آن كه فتنه ای از شرق پای خود را بر دارد هر چه می خواهید از من سؤال كنید؟! و این تعبیر كه حضرت در مورد این فتنه، كلمه ی (تشغر) بكار برده است تعبیر عجیبی است! زیرا كلمه ی (شغر) در لغت عرب بمعنی پا بالابردن است و در مورد سگ كه موقع ادرار پای خود را بالا می برد، می گویند: (شغر الكلب)، و البته مسلم است اینكه آن حضرت این كلمه را در مورد آن فتنه بكار برده است دلیلی دارد.

دلیل بكار بردن این كلمه، یا بدین لحاظ است كه آن فتنه مدیر و مدبری ندارد، و شخص خودخواه و جاه طلب و مقام دوست و خونریز و فاسد و خودكامه و دیوانه صفتی بخاطر ترفیع مقام و جاه طلبیش چنین فتنه و آشوبی بپا می كند، و یا بخاطر این است كه: آن فتنه جنگ و خونریزی و خراب شدن خانه ها و ویرانی و بی خانمانی و آوارگی و فساد بی حد، و هتك نوامیس به دنبال دارد.

ب: از این تعبیر كه حضرت فرموده است: (پیش از آن كه فتنه ای از شرق، پای خود را بلند كند از من بپرسید) چنین فهمیده می شود كه قسمتهائی از حدیث تفسیر عیاشی، همانطوریكه مرحوم مجلسی -علیه الرحمه- در توضیح آن فرموده است، در آن دست برده شده و یا افتاده است، و یا اینكه راوی حدیث قسمتهایی از آن را فراموش كرده است.

زیرا آنچه از روایت «اصبغ بن نباته» استفاده می شود این است كه: ابتدا در «مشرق» فتنه و آشوبی بپا می شود و مردمانی را قربانی خود می سازد، و پس از آنكه خاموش شد، دوباره اوج می گیرد و چون اوج گرفت شعله آتشی از غرب زبانه می كشد و مردمی را به نابودی می كشاند.

شاهد این مدعا فرمایش حضرت است كه فرموده است (و تطأ فی خطامها بعد موتها و حیاتها) یعنی هم در ابتدا آن فتنه، و هم بعد از خاموش شدنش در مرتبه ی اول، مردمی در كام مرگ فرو می روند.

و این جمله این را می رساند كه در ابتدا فتنه ی بزرگی در مشرق روی می دهد و پس از آنكه آن فتنه خاموش شد بار دیگر از مشرق، از همان سرزمین شرق كه فتنه در آن



[ صفحه 254]



پیدا شده است، آشوبی بپا می شود كه این بار، مانند بار اول نیست. زیرا حضرت بلافاصله می فرماید: (و تشب نار بالحطب الجزل من غربی الأرض) یعنی: پس از آن، شعله ی آتشی با هیمه های خشك از مغرب زمین برافروخته می شود، و این كنایه از جنگ بزرگ خانمانسوز و ویرانگر دیگری است كه بوسیله ی هواپیماها و بمبهای آتش زا انجام می شود.

و لذا حضرت می فرماید «رافعة ذیلها، داعیة ویلها»، یا اینكه می فرماید: (رافعة ذیلها تدعوایا ویلها لرحله و مثلها) یعنی در آن موقع می بینی كه چقدر هواپیماها بالا می روند و بالها را می گشایند و بمبهای آتش زا را بر سر مردم فرو می ریزند ای وای بر دجله و اطراف آن هنگامی كه جنایتهایشان را بدون جواب نگذارند و بدانها پاسخ دهند.

و در چنین موقعیتی است كه حضرت می فرماید: (فاذا استدار الفلك، قلتم مات، اوهلك، و بای وادسلك) یعنی: چون مدت زمانی بدین منوال گذشت خواهید گفت: (مهدی موعود) مرده، یا هلاك شده و اگر هست پس بكدام بیابان رفته است.

ج: مطلب دیگری كه در این خطبه جلب نظر می كند این است كه: امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام نشانه ها و علاماتی است كه نخستین آن علامتها حصار كشیدن دور كوفه و گماشتن دیده بانان و نگهبانان و كندن خندقها و كشیدن كانالها و گودالهای عریض و طویل در راه های ورودی به كوفه است، و این مطلب شایان توجه و در خور دقت و امعان نظر است.

زیرا: علی علیه السلام بطور ضمنی بلكه با صراحت، از جنگ بسیار بزرگ و وسیع و دامنه داری خبر می دهد كه گویا آتش افروز جنگ پیش از بوجود آوردن آن، برای جلوگیری از حملات سخت دشمن و هجوم طرف مقابل و ورود سربازان و لشكریان اجنبی به خاك كشورش و هم چنین برای تقویت روحیه ی سربازان خود و تفوق و برتری آنان، با تاكتیكهای نظامی و روشهای معمول جنگی و نقشه های بسیار ماهرانه و شیطانی، متوسل می شود تا از این راه بتواند از حملات طرف مقابل، و كسانی كه بمقابله برمی خیزند جلوگیری بعمل آورد.

و ما هنگامی كه راه و روش زندگی پیشینیان و شیوه های جنگی آنان را مورد مطالعه قرار می دهیم، می بینیم: كه آنان در هنگام جنگ و نبرد برای پیشبرد اهداف



[ صفحه 255]



جنگی و كشورگشائی، روشهای خاصی بكار می برده اند كه از جمله ی آنها كندن خندق و حفر كانال و زدن گودالهای عریض و طویل بوده است.

ابن خلدون در كتاب معروف خود بنام «مقدمه ابن خلدون» در این باره می نویسد:

از شیوه های ملتهای باستان در پیكارها، كندن خندقها بوده است كه از بیم آسیب و شبیخون دشمن و هجوم شبانه ی به لشكرگاه، در پیرامون لشكریان خود خندقهائی حفر می كرده اند، زیرا بیم و هراس لشكریان در تیرگی و سیاهی شب دو چندان می شود و آنها می توانند بدین وسیله از تاریكی شب استفاده كنند، و پا به فرار گذارند.

از این رو هنگامی كه به سرزمینی فرود می آمدند، در آنجا خیمه و خرگاه می زدند و در پیرامون لشگرگاه خود خندقهایی می زدند بطوریكه دائره وار تمام گرداگرد لشكرگاه را فراگیرد و به منزله ی دژی باشد كه دشمن را از شبیخون باز دارد و نتواند با لشكریان درآمیزد و مایه شكست و خواری آنها گردد. [1] .

با این توضیح، معلوم می شود كه در گرما گرم نخستین فتنه، كشور عراق خود را برای جنگی سخت و نبردی سهمگین، آن هم به خیال فتح و پیروزی و گرفتن شهرهای مرزی و تصرف سرزمینهای حاصلخیز ایران آماده می سازد. و برای اینكه «ایرانیان» نتوانند آنها را شكست دهند و بناكامی بكشانند، برای حفظ و حراست مرز و بوم خود از شیوه های جنگهای باستانی استفاده كرده و به حفر خندق و زدن كانال مبادرت می ورزند.

دلیل این مدعا آن است كه: اگر عبارت عربی حدیث «تخریق الزوایا» باشد كلمه ی (خرق) بمعنی شكافتن زمین و حفر كردن و «زوایا» جمع «زاویه» بمعنای حفره های مثلثی شكل است، و اگر عبارت عربی حدیث «تخریق الروایا» با «راء» بدون نقطه باشد روایا جمع راویه بمعنی ظرف آب است و مجازا به كانالهائی كه برای همین منظور ساخته می شود اطلاق می گردد و اگر عبارت عربی حدیث:«تحریق الرایات» و یا تخریق الروایا باشد كه در بعضی از نسخه ها آمده است و معنی آن سوزاندن پرچمها، یا پاره كردن مشكلهای آب است) مقصود روشن است و نیازی به توضیح ندارد.



[ صفحه 256]



ولی بنظر نویسنده «سوزاندن علمها، و پاره كردن مشكلهای آب» به هیچ وجه نمی تواند درست باشد. زیرا وقوع اینگونه حوادث در جنگ چندان اهمیتی ندارد كه از جمله ی علائم ظهور حضرت مهدی -عجل الله تعالی فرجه- قلمداد شود.


[1] به مقدمه ي ابن خلدون مراجعه فرمائيد.